loading...
صدای باران
بهنام بازدید : 56 جمعه 27 مرداد 1391 نظرات (0)

قرآن من شرمنده‌ي توام اگر از تو آواز مرگي ساخته‌ام که هر وقت در کوچه‌مان آوازت بلند مي‌شود همه از هم مي‌پرسند ” چه کس مرده است؟

” چه غفلت بزرگي که مي پنداريم خدا ترا براي مردگان ما نازل کرده است.

قرآن! من شرمنده‌ي توام اگر تو را از يک نسخه عملي به يک افسانه موزه نشين مبدل کرده‌ام.

يکي ذوق مي‌کند که تو را بر روي برنج نوشته،‌ يکي ذوق مي‌کند که تو را فرش کرده، ‌يکي ذوق مي‌کند که تو را با طلا نوشته، ‌يکي به خود مي‌بالد که تو را در کوچک‌ترين قطع ممکن منتشر کرده و آيا واقعا خدا تو را فرستاده تا موزه سازي کنيم؟

قرآن! من شرمنده‌ي توام اگر حتي آنان که تو را مي خوانند و ترا مي شنوند،‌ آن چنان به پايت مي‌نشينند که خلايق به پاي موسيقي‌هاي روزمره مي‌نشينند.

اگر چند آيه از تو را به يک نفس بخوانند مستمعين فرياد مي زنند ” احسنت ! ” گويي مسابقه نفس است قرآن!‌ من شرمنده‌ي توام اگر به يک فستيوال مبدل شده‌اي.

حفظ کردن تو با شماره صفحه، ‌خواندن تو آز آخر به اول، ‌يک معرفت است يا يک رکورد گيري؟ اي کاش آنان که تو را حفظ کرده‌اند، ‌حفظ کني، تا اين چنين تو را اسباب مسابقات هوش نکنند.

خوشا به حال هر کسي که دلش رحلي است براي تو.

زنده ياد دکتر علي شريعتي

برچسب ها قران ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام دوست عزیز نظر یادت نره ها
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما مطالب وبلاگ چگونه هستند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 11
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 73
  • بازدید امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 15
  • بازدید سال : 75
  • بازدید کلی : 10,591