loading...
صدای باران
بهنام بازدید : 35 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)
"پشت سرهر مرد بزرگ، زني بزرگ است"
توماس هيلر مدير اجرايي شركت بيمه باهمسرش دربزرگ راهي درحال رانندگي بود ك متوجه شد بنزين اتومبيلش كم است. هيلر ب خروجي بعدي پيچيد واز بزرگ راه خارج شد وخيلي زود يك پمپ بنزين مخروبه را ك فقط يك پمپ داشت پيدا كرد.
او ازتنها مسئوول آنجا خواست ك باك بنزين را پر وروغن اتومبيل را بازرسي كند.
سپس،براي رفع خستگي پاهايش،ب قدم زدن دراطراف پمپ بنزين پرداخت.
او هنگامي ك بسوي اتومبيلش بازمي گشت ديد ك همسرش ومتصدي پمپ بنزين ب گرمي باهم گفتگوميكنند، اما وقتي ك اورا متوجه خود ديدند،ب گفت وشنود خود خاتمه دادند.ولي زمانيكه او ب داخل اتومبيل برگشت،ديد ك متصدي پمپ بنزين براي همسرش دست تكان ميدهد وشنيد ك ميگويد:گفتگوي خيلي خوبي بود.
پس ازخروج ازجايگاه، هيلر از زنش پرسيد ك آيا آن مرد راميشناسد.
او بي درنگ اظهار داشت ك ميشناسد.
آنان در دوران تحصيل ب يك دبيرستان مي رفتند وبمدت 1سال باهم نامزد بودند.
هيلر با لحني آكنده ازغرور گفت: هي خانم،شانس آوردي ك من پيدايم شد.اگر با او ازدواج ميكردي، بجاي زن مديركل،حالا همسر يك كارگر پمپ بنزين بودي"
زنش پاسخ داد: عزيزم، اگر من با او ازدواج ميكردم، اون مدير كل بود وتو كارگر پمپ بنزين!
"جاده ومسير كاميابي مملو از زناني است ك شوهران خويش را ب جلو سوق مي دهند."
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
سلام دوست عزیز نظر یادت نره ها
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما مطالب وبلاگ چگونه هستند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 11
  • آی پی امروز : 48
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 27
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 27
  • بازدید ماه : 31
  • بازدید سال : 34
  • بازدید کلی : 10,550