loading...
صدای باران
بهنام بازدید : 39 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (1)
افرینش زن
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود.



شش روز می گذشت ….



فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد:



چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟



خداوند پاسخ داد:دستور کار او را دیده ای ؟



او باید کاملا” قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.



باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند.



باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد و وقتی از جایش بلند شد ناپدید شود.



قلبی داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.



این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید .



خداوند فرمود:نمی شود !! چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام

کنم.



از این پس می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند و یک بچه



پنج سال را وادار کند دوش بگیرد.



فرشته نزدیک شد و به زن دست زد.



اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی .



بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل



کند و زحمت بکشد .



فر�
بهنام بازدید : 36 دوشنبه 13 شهریور 1391 نظرات (0)
"پشت سرهر مرد بزرگ، زني بزرگ است"
توماس هيلر مدير اجرايي شركت بيمه باهمسرش دربزرگ راهي درحال رانندگي بود ك متوجه شد بنزين اتومبيلش كم است. هيلر ب خروجي بعدي پيچيد واز بزرگ راه خارج شد وخيلي زود يك پمپ بنزين مخروبه را ك فقط يك پمپ داشت پيدا كرد.
او ازتنها مسئوول آنجا خواست ك باك بنزين را پر وروغن اتومبيل را بازرسي كند.
سپس،براي رفع خستگي پاهايش،ب قدم زدن دراطراف پمپ بنزين پرداخت.
او هنگامي ك بسوي اتومبيلش بازمي گشت ديد ك همسرش ومتصدي پمپ بنزين ب گرمي باهم گفتگوميكنند، اما وقتي ك اورا متوجه خود ديدند،ب گفت وشنود خود خاتمه دادند.ولي زمانيكه او ب داخل اتومبيل برگشت،ديد ك متصدي پمپ بنزين براي همسرش دست تكان ميدهد وشنيد ك ميگويد:گفتگوي خيلي خوبي بود.
پس ازخروج ازجايگاه، هيلر از زنش پرسيد ك آيا آن مرد راميشناسد.
او بي درنگ اظهار داشت ك ميشناسد.
آنان در دوران تحصيل ب يك دبيرستان مي رفتند وبمدت 1سال باهم نامزد بودند.
هيلر با لحني آكنده ازغرور گفت: هي خانم،شانس آوردي ك من پيدايم شد.اگر با او ازدواج ميكردي، بجاي زن مديركل،حالا همسر يك كارگر پمپ بنزين بودي"
زنش پاسخ داد: عزيزم، اگر من با او ازدواج ميكردم، اون مدير كل بود وتو كارگر پمپ بنزين!
"جاده ومسير كاميابي مملو از زناني است ك شوهران خويش را ب جلو سوق مي دهند."
بهنام بازدید : 23 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (1)

 

چقدر خنده داره که
یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست
ولی ۹۰ دقیقه بازی فوتبال مثل باد میگذره

چقدر خنده داره که
صد هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه
اما وقتی با همون پول خرید میریم مبلغ ناچیزیه

چقدر خنده داره که
یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد
اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره

بهنام بازدید : 22 جمعه 10 شهریور 1391 نظرات (0)

دکتر شريعتي :

« کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود ، آن هم به سه دليل ؛ اول آنکه کچل بود، دوم اينکه سيگار مي کشيد و سوم - که از همه تهوع آورتر بود- اينکه در آن سن و سال، زن داشت. !... 

چند سالي گذشت يک روز که با همسرم از خيابان مي گذشتيم ،آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم در حاليکه خودم زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم . »

بهنام بازدید : 29 یکشنبه 29 مرداد 1391 نظرات (0)

آخرین کلمات قبل از مرگ!

آخرین کلمات یک برقکار : خوب حالا روشنش کن…

 

آخرین کلمات یک ملوان زیردریایی : من عادت ندارم با پنجرهء بسته بخوابم…

 

آخرین کلمات یک متخصص خنثی بمب : این سیم آخری رو که قطع کنم تمومه…

 

آخرین کلمات یک نارنجک‌انداز : گفتی تا چند بشمرم؟

 

آخرین کلمات یک جهانگرد در آمازون : این نوع مار رو میشناسم، سمی نیست…

 

آخرین کلمات یک پلیس : شیش بار شلیک کرده، دیگه گلوله نداره…

 

آخرین کلمات یک چترباز : پس چترم کو؟

 

آخرین کلمات یک خبرنگار : بله، سیل داره به طرفمون میاد…

 

آخرین کلمات یک خلبان : ببینم چرخها باز شدند یا نه؟

 

آخرین کلمات یک داور فوتبال : نخیر آفساید نبود!

 

آخرین کلمات یک دربان : مگه از روی نعش من رد بشی…

بهنام بازدید : 35 یکشنبه 29 مرداد 1391 نظرات (0)

«چـ ـه حـ ـالـ ـی میـ ـده ... »

زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خواستم ... !

آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه ... !

موهات "فر" باشه ,روش پیتزا بپزی ... !

خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله ... :دی

شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری (خیلی حال میده ها)

پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن ... !

ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب ... ! (عالیـ ـه)

ورودی ِ لاس وگاس بزنه :به شهر شهیدپرور ِ لاس وگاس خوش آمدید (1% فکـ ـر کن!!!)

همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی (که الآن امکـ ـان پذیره!)

بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره ... (خداسـ ـت یعنـ ـی !!! )

حراست دانشگاه دم در با دقت نگات کنه ، اشکالای آرایشیتو بگه ، برات درسش کنه. لوازم آرایش بهت قرض بده ، یادت بده چجور آرایشی بهت میاد ... (چـ ـه حـ ـالی میکنـ ـن!)

هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی ..... !!!

رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین ...

تو گوگل سرچ می کردی"نیمه گم شده ی من " عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی .. (البتـ ـه الآن فیلتـ ـرش میـ ـاد!)

شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه ... !

بفهمن اصغر فرهادی دوپینگ کرده همه جایزه هاشو بگیرن ... !!!!!!

درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردویی بده ...

رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن ... (واااای ، آآآآی!)

واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری (کرک و پرش بریزه ها!!!!)

یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش (کارِ امروز بعضی ها)

بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی (عالیـــــــ ـــــه)

چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن .....

تعداد صفحات : 6

درباره ما
Profile Pic
سلام دوست عزیز نظر یادت نره ها
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    به نظر شما مطالب وبلاگ چگونه هستند؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 65
  • کل نظرات : 23
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 11
  • آی پی امروز : 66
  • آی پی دیروز : 5
  • بازدید امروز : 47
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 47
  • بازدید ماه : 51
  • بازدید سال : 54
  • بازدید کلی : 10,570